دلسا كوچولودلسا كوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

تنها بهانه براي زندگي

قصه هشتم

1393/9/2 3:31
نویسنده : مامان سمیه
114 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین قصه یک دنیا و ورود به دنیا دیگر

سلام

دلسای عزیزم الان ساعت سه و رب صبح که برای تو می نویسم امروز دوم آذرماه هست و  من و شما  به هفته 38 و دو روز رسیدیم خیلی روزهای سخت وشیرینی بود ولی زود گذشت من با هر تکون شما کلی ذوق و آروم می شدم مامانی عشق من خیلی دوست دارم الان هم دارم برات می نویسم داشتی تکون می خوردی خدایا صد هزار مرتبه شکر می کنم که این هدیه زیبا رو به من و مجید دادی مامانی شما روز دوشنبه یعنی فردا سوم آذرماه به دنیای ما می آی از یک دنیا دیگه و به قول معروف شما زمینی می شی

مامانی من  توی دوران بارداری از خوردن دلستر و شیرینی لذت می بردم همش دوست داشتم اینها رو بخورم راستی مامانی از زمانی که شما توی وجودم بودی  من گرمایی شدید شدم مامانی عشقم یک نکته جالب بگم من با شما کلی ماجرا داشتم مثلا وقتی غذا می خوردم  تابستونها باید جلو کولر بودم اگه نبودم حالم بد می شد بیچاره بابایی سردش می شد ولی بخاطر ما هیچی نمی گفت

مامان جونم اینجا از زحمات مامان مریم و خاله فاطمه ات تشکر می کنم توی این مدت خیلی بهشون زحمت دادیم و مامان مریم کلی برات شما خرید کرد و  پیراهن بافت ممنون ات مامان مریم همیشه سایه شما و آقاجون بالا سر ما باشه  و خاله فاطمه هم برات کفش و پاپوش و پیراهن و چوراب شلواری واسه شما خرید خاله فاطمه من و دلسا از شما ممنونیم و خاله نسرین هم از مشهد برای شما پیراهن خرید خاله نسرین از شما هم ممنویم

مامانی دلسای نازم همه برای ورود شما کلی ذوق دارند و همه منتظر هستند عمه مریم و مامان بزرگ و مامان مریم و آقاجون و خاله هات

مامانی من  وبایایی خیلی  دوست داریم  زود شما رو ببینیم

راستی شما یک اسم دیگه هم داریم عشق من این اسم و آقاجون روی شما گذاشته زهرا خانم میدونی چرا به شما می گه زهرا  اخه  شما وقتی توی شکم من بودی من هنوز نمی دونستم شما یک گل دختر نازی قربون ناز بودن تو بشم من خواب عمه هم و دیدم یعنی خواهر آقاچون اون سه سال که رفته پیش خدا عمه زهرا به من گفت که شما دختری و من نگران نباشم و شما سلامت هستی و می آی پیش مامانی  و وقتی آقاجون فهمید شما دختری گفت اسم شما زهرا خانم هست دوست دارم چه اسم شما زهرا باشه چه دلسا

عشق من خداحافظی می کنم و  ورود را روز دوشنبه به دنیای خودمون تبریک می گم از خدا می خوام که همیشه سالم باشی و خدای مهربون هم ممنون ات  هم از هدیه زیبایی که به من دادی و امیدوارم که بتوونم خوب از این هدیه ات مواظبت کنم مامانی فعلا خداحافظ تا بیام و بقیه خاطرات و ادامه بدیم دوست دارم دوست دارم دوست دارم

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)